پرواز
پرواز
یاروفادار،وبلاگی متفاوت،عاشق خدایی بیا تو،توبه،رهایی،پرواز
نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391برچسب:, توسط مونس عبدالملکی |

 چنانچه عنايت فرماييد در منطق قرآن كافر كسي است كه به غير خدا دل مي‌بندد! پس مي‌توان نتيجه گرفت که دل‌بستن به پوچي‌ها در واقع يك نوع كافرشدن است.و اگر كفر، زندگي كسي را بگيرد عملاً او را به غير خدا دل بسته كرده است. و غير خدا نماندني است- تازه اگر به‌دست بيايد- دنيا چنان است كه اگر كسي نداشته باشد، آن را مي‌خواهد و اگر داشته باشد، بيشترش را طلب مي‌كند. به بيان ديگر اندازه ثابتي ندارد كه تمام شود..به قول معروف؛ دنيا مانند دُم ماهي در آب است، هر چند هم شخصي سعي كند كه دُم ماهي را در آب بگيرد نمي‌تواند، اگر هم بالاخره با تلاش زياد آن را گرفت، بلافاصله با تکاني که ماهي به خود مي‌دهد، از دست او در مي‌رود! غير خدا هم دست نيافتني است چون اصلاً وجود بالذّات و استقلالي ندارد، اگر هم كسي به آن دست يافت، دو حالت دارد: يا برايش نمي‌ماند، يا اگر ماند فكر مي‌كند آن مقدار كه دارد براي او كم است.

كسي كه به پوچي‌ها دل ببندد حتماً مأيوس مي‌‌شود. چون يأس موقعي براي انسان پيش مي‌آيد كه يا كاري كرده و فايده‌اي از آن نبرده، يا مي‌خواهد كاري بكند منتهي از نتيجه‌گرفتن آن مطمئن نباشد. كل دنيا از آن جهت كه دنياست يك نحوه پوچي به همراه دارد، چون ماندني نيست. پس كسي كه مقصدش دنيا - يعني غير خدا- شود حتماً مأيوس مي‌شود. حال نتيجه‌ي يأس چيست؟ گفت:

من به هر جمعيتي نالان شدم

جفت بد حالان و خوش حالان شدم

هر روز، به كاري، و هر دم، به دري است! چون مأيوس است و مي‌خواهد از يأس بيرون آيد، همين طور مي‌دود، درست مثل كسي كه تشنه است و در وسط بيابان قرار گرفته است، به دنبال آب به اين طرف و آن طرف مي‌دود. لحظه‌اي قرار ندارد، اما به آن نمي‌رسد. نه مي‌تواند ندود، نه مطمئن است آنجا كه مي‌دود آب هست. در يك حالت ترديد به‌سر مي‌برد. گفت:

دور مي‌بيني سراب و مي‌دوي

عاشق آن بينش خود مي‌شوي

با خيالات خود زندگي مي‌کند و وقتي خواست با آن‌ها ارتباط واقعي پيدا کند مي‌بيند هيچ‌چيز نبود.

گويد او چندان كه افزون مي‌دوي

از مراد دل جداتر مي‌شوي

آنچه تو گنجش توهّم کرده‌اي

از توهّم گنج را گم کرده‌اي

با خيالات خود زندگي مي‌كند و وقتي خواست با جديت با آنها ارتباط برقرار كند مي‌‌بيند هيچ چيز نبود. يا شخصي كه با جديت و تلاش فراوان تمام فکر خود را متمرکز مي‌کند تا مدرک دانشگاهي درجه بالايي کسب کند، اما در‌ يک بازخواني مجدد، درمي‌يابد به آنچه مي‌خواسته، نرسيده است. حالا يك باغ مي‌خرد تا روزهاي تعطيل، براي تفريح به آنجا برود. در واقع او با آن مدرک درجة بالا نتوانسته است يأس «خود» را برطرف كند و به آرامش برسد. وقتي هم كه باغ را خريد مدتي با آن خوش است اما دوباره مي‌بيند كه ناآرام است. باغ را مي‌فروشد و به يکي از شهرهاي توريستي مهم دنيا مي‌رود، جايي كه بتواند خوش بگذراند، و باز خود را با يأس و پوچي روبه‌رو مي‌بيند. علت اين‌كه او هر لحظه به كاري است و هر لحظه يك تصميمي مي‌گيرد، به خاطر اين است كه مي‌خواهد از راهي غير از راه حقيقي، از يأسِ خود فرار كند. آنچه را دارد كافي نمي‌داند و با آن آرام نيست و قرار و اعتمادي در «خود‌»ش حس نمي‌كند و آنچه را هم که ندارد، نمي‌داند که چيست، فکر ‌مي‌کند پول و مقام ندارد و لذا با دل‌بستن به امثال پول و مقام مي‌خواهد آرامش مورد نياز روحش را تأمين کند ولي چيزي نمي‌گذرد که مي‌بيند روز از نو، روزي از نو، باز همان يأس و همان احساس پوچي. همة اين نمونه‌ها به ما مي‌گويد دل بستن به غير خدا برابر است با مأيوس‌شدن.

منبع:آشنایی باخدا ازطریق خودراستین طاهرزاده

 


تبادل لینک - تبادل لینک

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: